آغاز دور تازهای از تنشها/فضای کاراته باز هم ملتهب شد! |
آغاز دور تازهای از تنشها؛
فضای کاراته باز هم ملتهب شد!
با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات فدراسیون کاراته، باز هم مطابق یک قانونِ نانوشته و رسمِ دیرین، دور تازهای از تهمتها، توهینها و اظهاراتِ خلافِ واقع از سوی طرفداران برخی نامزدها علیه سایرین آغاز شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ستارگان کاراته؛ متاسفانه فرهنگِ نقدِ مخرب و کینهتوزانه، همراه با طرحِ تهمت و نیز انکارِ توانمندیهای جبههی رقیب، به صورتِ یک عادتِ مذموم و خانمانسوز در میانِ برخی اهالی کاراته ریشه دوانیده به گونهای که وقتی پا به میدان رقابت میگذارند، تمام دوستیها را بدستِ فراموشی سپرده و به دشمنانِ قسمخوردهای مبدل میشوند که از هیچ تلاشِ ناجوانمردانهای برای شکستِ جبههی رقیب، فروگذار نمیکنند!
این روزها مشاهده میشود که رقابت میانِ برخی طرفدارانِ دو تن از نامزدهای انتخاباتی (و نه خودِ نامزدها) به قدری از فضای سالم و متمدنانه دور شده که کاندیدای جبههی رقیب را به انواع و اقسام پلیدیها متهم میسازند و حال آنکه خود میدانند بسیاری از آنچه را که بر زبان میرانند، یک دورغِ آشکار و یک تهمتِ ناجوانمردانه است.
برخی از همین طرفدارانِ متعصب و مغرض که چشمانِ خود را بر روی تمامی واقعیتها بستهاند، چنین عنوان میکنند که در دورانِ مدیریتِ طولانی مدتِ فلان نامزد، کاراتهی ایران جز ننگ و ذلت را تجربه نکرده و دورانِ ریاستِ آن مدیر، سراسر ظلمت و تاریکی بوده است! آنها هیچ افتخار و دستاوردی را در دورانِ مدیریتِ آن فرد، نمیبینند و مرتبا تاکید میکنند که در آن زمان، بیعدالتیِ مطلق بر اردوهای تیم ملی حاکم بوده است به گونهای که تمامی ملیپوشان، صرفا از دو استان (قم و اصفهان) گزینش میشدند و خارج از آن، هیچ کاراتهکایی به اردوهای تیم ملی راه نمییافت! اما آیا واقعا اینچنین بوده است؟!
ما به این دوستان پیشنهاد میکنیم که به جای توهین به شعورِ مخاطب و ایضا توهین به شعورِ خود، وقایع تاریخی را قدری دقیقتر مطالعه کنند. در ردِ ادعای این افراد، کافی است به نامهایی همچون مهران بهنامفر (از استان تهران)، مازیار فریدخمامی (از استان گیلان) و بنیامین نجیبی باهر (از استان آذربایجان شرقی) و... اشاره کنیم که همگی در همان دوران، به عضویتِ تیمهای ملی درآمدند و حال آنکه هیچیک از آنها، نه اهل اصفهان بودند و نه اهلِ قم! به نظر میرسد همین مثالِ نقض برای ردِ ادعایِ کلیِ این افراد، کافی باشد.
از سوی دیگر، برخی از طرفدارانِ کاندیدای مقابل نیز دقیقا همین رویهی ناصواب را در خصوص جبههی رقیب پیش گرفتهاند و سخنانِ خلافِ واقع و نابخردانهای را مطرح میسازند که با هیچ منطقی سازگار نیست.
موردِ دیگر اینکه این دو گروه، اصلا به این موضوع توجه ندارند که نامزدهای موردِ حمایتشان، سالها با یکدیگر همکاری داشتهاند و در واقع تخریبِ یکی از آن دو، به منزلهی تخریبِ دیگری است. برای روشنتر شدنِ موضوع، به مثال ذیل توجه کنید.
سازمانی را در نظر بگیرید که به مدتِ 10 سال توسطِ دو نفر (یکی به عنوانِ رییس و دیگری به عنوانِ معاونِ اول) اداره شده است. حالا فرض کنید سالها بعد، هر دو نفر (هم رییس و هم معاون) همزمان کاندیدای تصدی پستِ ریاستِ آن سازمان شده باشند و هر دو تلاش کنند تا در رقابتی عادلانه، ریاستِ سازمان را بدست گیرند. اکنون اگر طرفدارانِ این دو نفر، هر یک با هدفِ کمک به کاندیدای موردِ علاقهی خود، نامزدِ دیگر را موردِ تاخت و تاز قرار داده و انواع صفاتِ رذیله را به کاندیدای رقیب نسبت دهند، مخاطبان چه نتیجهای میگیرند؟ مثلا اگر طرفدارانِ آقای معاون عنوان کنند که آقای رییس در دورانِ مدیریتش، فردی مستبد، ظالم، عدالتگریز، پایمالکنندهی حقوق مظلومان و در یک کلام، جامعِ صفات رذیله بوده است و برعکس، آقای معاون هم تجلیگاهِ تمامی صفات نیکو و نمونهی یک انسانِ کامل بوده است، آیا این پرسش در ذهن مخاطبِ متفکر ایجاد نمیشود که چگونه آن انسانِ کامل و وارسته (آقای معاون) خود را متقاعد ساخته که به مدتِ 10 سال با این فردِ ظالم و از خدا بیخبر (آقای رییس)، دوستیِ عمیق و همکاریِ تنگاتنگ در ادارهی آن سازمان داشته باشد و از نزدیک شاهدِ انواع و اقسام ظلمها (از جمله تضییع حقوق بازیکنانِ غیر اصفهانی و غیرِ قمی!) باشد؟! آیا این خود به معنای همکاری و معاونت در ظلم نیست؟ و البته همانطور که میدانیم، هم ظلم و هم معاونت در ظلم، عقلا مذموم و شرعاً حرام است.
به آیات و روایاتِ ذیل توجه کنید:
خداوند متعال در قران کریم میفرماید: شما مؤمنین هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید وگرنه آتش کیفر آنان، شما را خواهد گرفت.
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: کسی که قدمی بردارد با ظالمی تا اینکه او را کمک کند و در حالی که میداند او ظالم است پس از اسلام خارج شده است.
امام صادق (ع) خطاب به دوستان خود چنین میفرماید: اگر شما اطراف بنیامیه جمع نشده بودید، حق ما را از بین نمیبردند.
آیات و روایات فوق، همگی بر این مطلب تاکید دارند که معاونت در ظلم و همکاری با ظالم، خود به منزله ظلم است.
نکتهی جالب دیگر اینکه برخی افراد وقتی از دورانِ مدیریتِ 10 سالهی آقای رییس بر آن سازمان صحبت میکنند، شرایطِ آن سازمان را بسیار تاسفبار، متزلزل و بحرانی توصیف میکنند تا بدین شکل، به مخاطب القا کنند که آن مدیر، صلاحیتِ ریاستِ مجدد بر آن سازمان را ندارد اما همین افراد وقتی میخواهند در خصوص تواناییهای آقای معاون اظهارنظر کنند، بر مدیریتِ بیبدیلِ او در دورانِ 10 سال مسئولیت در همان سازمان تاکید کرده و برای اثباتِ ادعای خود، به شرایطِ کاملا آرمانی و افتخاراتِ کسب شده توسطِ همان سازمان (در طولِ آن 10 سال) اشاره مینمایند تا بدین ترتیب، ذهنِ مخاطب را با یک علامتِ سئوالِ بزرگ و نیز تجلیِ کامل سیاستِ "یک بام و دو هوا" روبرو سازند! این کاملا روشن و بدیهی است که وضعیتِ سازمانِ مذکور در طولِ آن 10 سال، نمیتواند همزمان هم خوب باشد و هم بد! در واقع اگر بخواهیم با سود بردن از سیاستِ یک بام و دو هوا، وضعیتِ آن سازمان را طیِ آن 10 سال، هم آرمانی و هم تاسفبار توصیف کنیم، مرتکبِ خطایِ بزرگی به نامِ "جمع متناقضین" شدهایم که عقلا و منطقاً ناممکن است.
البته تمامی آنچه در سطور فوق عنوان شد، بصورت معکوس هم صادق است و اگر طرفدارانِ رییس نیز معاون را فردی ظالم و جامعِ صفاتِ رذیله معرفی کنند، آنگاه این پرسش مطرح میشود که چنین فردی، چرا و با چه استدلالی از سوی آقای رییس، به چنین سِمتی منصوب شده است؟! و یا اگر وضعیتِ آن سازمان را در طول مسئولیتِ آقای معاون، بسیار بد و تاسفبار توصیف کنند، این وضعیتِ نامطلوب قطعا نحوهی مدیریتِ آقای رییس را هم زیر سئوال خواهد برد.
لذا بهتر است طرفدارانِ هر دو نامزد، دست از تخریبِ کاندیدای رقیب بردارند و در فضایی کاملا پاک و سالم، صرفا به تبلیغِ توانمندیهای نامزدِ موردِ علاقهی خود بپردازند که این به عدالت و جوانمردی نزدیکتر است و البته فراموش نکنیم که تخریبِ آقای رییس در مثالی که عنوان شد، مساوی با تخریبِ آقای معاون است و بالعکس!
و سخنِ آخر اینکه اگر هنگام نقدِ یک مدیر (آن هم مدیری که تواناییها و خدماتش بر بخشهای عظیمی از جامعه کاراته محرز گشته است) به شکلی جانبدارانه رفتار کرده و با چشمپوشی از تمامی نقاطِ قوت و توانمندیهای او، همهی افعال و رفتارش را سیاهِ مطلق و ظلمانی توصیف کنیم، آنگاه مخاطبِ متفکر بیدرنگ پی به مغرض بودنِ ما خواهد برد و در این صورت، هیچ ارزشی برای سخنانمان قائل نخواهد شد.
البته عکسِ این مطلب هم صادق است و چنانچه هنگام نقدِ یک مدیر، صرفا به تعریف و تمجید از او پرداخته و از تمامی نقاطِ ضعفش چشمپوشی کنیم، باز هم در نظرِ مخاطبِ اندیشمند، سخنانِ ما بیش از آنکه به واقعیت نزدیک باشد، رنگ و بوی تملق و چاپلوسی دارد و البته بیارزشترین سخن نزدِ صاحبانِ خرد و اندیشه، سخنی است که برخاسته از تعصب و غرضورزی باشد و یا اینکه رنگ و بوی تملق و چاپلوسی به خود گیرد.
این مطلب را با ذکرِ این نکته به پایان میبریم؛ با شناختی که ما و اهالی کاراته از هر دو چهرهی برجسته و پرطرفدارِ این روزهای کاراتهی کشور داریم، به یقین میدانیم که هیچیک از آن دو، از فضای مسمومِ ایجاد شده توسطِ برخی طرفدارانشان خرسند نیستند و هر یک از آنها به نوبهی خود تلاش میکنند تا طرفدارانشان را به حفظ آرامش، پایبندی به اخلاق و رعایت انصاف دعوت کنند اما جای بسی تأسف است که خواستهی آنها تاکنون عملی نشده است.
چه خوش گفت شاعر شیرین سخن که:
دشمن دانا بلندت میکند/ بر زمینت میزند نادان دوست
نویسنده: محمد قدیمی
|
1395/10/17 09:04 |
آغاز دور تازهای از تنشها/فضای کاراته باز هم ملتهب شد!